خب، اوضاع یکم ترسناکه. هِرا سر درده و خودتون می‌دونید وقتی مامانا سر دردن، چه بلایی سرِ خونه میاد. نشونه‌هایی از سرماخوردگی توی ته‌تغاری دیده می‌شه و معده‌ی منم دوباره تمام بالاتنه‌م رو درگیر درد کرده، پریزاد هم به شدت سرما خورده، طوری که کریتوس رفت دنبالش و آوردش خونه و سه روز گواهیِ استراحت گرفته و نمی‌تونه بره بیمارستان، و از وقتی اومد فقط بابت سوپی که براش پختم تشکر کرد و رفت زیر پتو.

ولی می‌دونین؟ یه قدردانی توی این وضعیت دارم‌. اونم این‌که خدای من توی هر مشکلی یه نکته‌ی مثبت می‌ذاره و می‌دونین اون چیه؟ این‌که اگه پریزاد استراحت پزشکی نداشت نمی‌تونست بیاد و خونواده‌مون تکمیل بشه، و نمی‌تونست شب یلدا اینجا باشه چون شیفت داشت و ما پنجمین شب یلدامون رو بدونِ هم می‌گذروندیم. قدردانیِ روز بیست و یکم باشه برای مهربونیِ خدای من، که حواسش به من و خونواده‌م هست.

خیلی دوستت دارم. و ما خوب می‌شیم. مطمئنم که هر چقدر به اومدنِ شاهزاده نزدیک‌تر بشیم، حالمون هم خوبِ خوب می‌شه‌.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

nnialBo اکادمی تکواندو استاد شیرازی بیت کوین موسیقی و من پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان دســــت نوشت کوهنورد پرسش مهر بیستم رئیس جمهور 99-98 مشهد گردی مهتابی